۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

بیداد دادگاه !!!

اگر واقعیت را بخواهید ، بعد از دیدن دادگاه چهارم و صحبتهای متهمین قصد کردم متنی را بنویسم تا هم آن غصه ای که در دل دارم خالی شود ، هم مرهمی باشد بر زخمهای دل شکستگان و خانواده ی آنها که دادگاهیان برای ما هنوز و حتی بیش از پیش قهرمانند . بسیار هم در این چند روز با خود کلنجار رفتم . در ابتدا خواستم متن طنزی بنویسم ، اما به 3 دلیل از اینکار صرفنظر کردم : اول برای اینکه در این حال ، دل و دماغ خندیدن برای ما نمانده است . دوم بسیار در اینباره نوشته اند و مردم خندیده اند . سوم هر چه طنز می نویسم به واقعیت تبدیل می شود . اصلا بدون رودربایستی تلویزیون و فارس و کیهان و رجانیوز و ... شده اند رسانه های طنز . البته طنز همراه با جگرسوختگی ، طنز سیاه . مصداق عینی هم دارد .
بعد از انتخابات طنزی نوشتم در مورد سخنگوی دولت ، که اگر کنفرانس مطبوعاتی داشته باشد ، چه خواهد گفت . در مورد دشمن و انتخابات و ... به خیال خود دست به کار مبتکرانه ای زده بودم . اما دقیقا زمانی که می خواستم آن را بر روی وبلاگ قرار دهم ، آقای الهام ، که فکر کنم متن من به دستشان رسیده بود و از رو می خواندند ، مرا به فکر واداشت که در کجا زندگی می کنیم .
الا ای حال در مورد دادگاه باید این نکته را متذکر شد که اصولا ربطی به نامش ، دادگاه اغتشاشات پس از انتخابات ، نداشت . یکی می گفت ببخشید حرفی زدیم در این 10 ، 12 سال که مورد رنجش واقع شد . ببخشید فکر کردیم ، نظر دادیم ، درس خواندیم ، درس دادیم . دیگری آمد و گفت که اصولا آقایان خاتمی و دوستان ، خارج رفته اند و سر و سری دارند . یکی دیگر هم گفت موسوی تجربه سیاسی ندارد برای چه در انتخابات شرکت کرده ( البته این یکی خودش مسئولی در ستاد موسوی بود ) . فردی رسید و گفت رای رئیس جمهور محترم نوش جانشان باید بیشتر رای می آوردند . در واقع باید از دادستانی پرسید ، مردم را گیر آورده اید یا خود را مچل کرده اید .
اما اصل کلام :
1- خارج از هر گونه عقیده و تفکر سیاسی حجاریان ، از ایشان به عنوان تئورسین یاد می شود . تئورسینی که افراد درون جریان از او به نیکی یاد می کنند . همیشه در دوران زندگیم از افراد نظریه پرداز و تئورسین خوشم می آمده است . به نوعی با آنان در کودکی همزاد پنداری می کردم . در حقیقت می توان از این افراد بسان پاسور یا گارد راس تیمی یاد کرد . اینان بازی ساز هستند و به خوبی بازی را در اختیار دارند و برای آن نقشه می کشند .
اگر باز هم از نقش حجاریان در جناح اصلاحات بگذریم ، باید وی را فردی مهاجم به هر گونه تفکر استبدادی درون نظامی دانست . با وجودی که خوب از این دیکتاتوری ، که اندیشه مخالف و حتی منتقد را بر نمی تابد ، خبر داشت ، اما به راه خود ادامه داد تا گلوله ای بر بدنش بنشیند . باید اذعان کنم زمان ترور ایشان من نوجوانی بودم که هنوز به سن تمیز سیاسی ، یا بهتر بگویم دانشجویی ، نرسیده بودم . حتی اسم ایشان را نشنیده بودم . اما بعد از آن واقعه ، به جای از بین رفتن او از صفحه کتاب سیاست کشور ، نامش برای من تجلی یافت . تروری که به دلیل عقایدش بود ، به دلیل بیان آنها ، و از همه مهمتر به دلیل قلمش.
در آن زمان یاد واقعه ی تاریخی افتادم که معلم هنرم تعریف می کرد . حکایت از میرزا رضای کرمانی بود . زمانی که پیش شیخ هادی نجم الدین رفت که عرض کند قصد ترور شاهزاده ی ماهان، کامران میرزا ، را دارد . همان که باغش به همین نام در ماهان کرمان در دل کویر نقش بسته است . شیخ به او گفت که باید مهره ی اصلی را مورد خشم گلوله قرار دهی . شازده دست نشانده است .
اگر تطابق امروزی به آن بدهیم و از زاویه ای دیگر به این قضیه بنگریم ، می یابیم که حجاریان دانه ی اصلی است . اگر او بمیرد ، شاید قلم شکسته شود و صداها به اغما برود . از طرفی قلم حجاریان به سوی افرادی نشانه می رفت که قدرت پشت صحنه را در دست داشتند . پس چندان به مذاقشان خوش نیامده است و باید قضیه را دقیقا عکس با ناصرالدین شاه دید .
در این نوشتار هدف بررسی و تحسین و تنقید عقاید ایشان را ندارم . چرا که نه در این زمینه تحصیلی در پرونده دارم و نه در این حدود خود را می یابم . اما دیدم در دادگاه از مردم عذرخواهی کرد و از عقایدش تبری جست . آری شاید باید همان زمان ، بعد از ترورش این کار را می کرد . باید عذر می خواست از جوانان این مرز و بوم که ببخشید شما را به فکر اصلاح و تغییر انداختیم . ببخشید که به امید ایرانی سبز شما را به پای صندوقهای آوردیم . زهی خیال باطل ، شما که هیچ ، با ما هم بازی شد .
2- اتفاقی که برای اکبر گنجی افتاد را هیچگاه نمی توان فراموش کرد . فردی که تا قبل از آنکه به زندان برود ، در مورد نظام کل موافق و مشکلی با رهبری عنوان ننموده بود . حتی در کنفرانس برلین به یاد دارم گفته بود که با همین رهبری ما ایران را آزاد خواهیم کرد . اما با رادیکالیزه شدن افکارش به نقد ولایت فقیه ( سلطان ) اکتفا نکرده و تیغ انتقاد و اختلاف خود را به روی جمهوری اسلامی و در نهایت اسلام و احکام آن می کشد .
در هر حال باید دید ، در این دادگاهها چه احکامی صادر می شود و این افراد که روزگاری در همین نظام پست مدیریتی دولتی داشتند ، در عقایدشان چه تغییراتی ایجاد می شود .
5 شهریور 1388

۴ نظر:

i-m-a-n گفت...

سلام دوست عزیز ، ممنون که از بلاگ من دیدن کردی و نظر دادی، متاسفانه فعلا چون مطلب نمی نویسم و فعال نیستم به جایی لینک نکردم اما در صورتی که شروع به فعالیت کردم حتما برای تبادل لینک با شما تماس مگیرم.
موفق و پیروز باشید.

مهاجر گفت...

وبلاگ شما را ديدم مطالب خوبي مي نويسيد.
اميدوارم در اين راه پايدار بمانيد.
ممنون مي شم تبادل لينك داشته باشيم.
لينك شما در بخش لينكستان اضافه شد.
مهاجر

عقیل گفت...

مطلب خوبی بود.
ممنون که بهم سر زدین
لینک شدین

امیدوار گفت...

دوست من سلام!
ممنون که به قرارگاه موج چهارم سر زدیدو نظرات ارزشمندتون رو گذاشتید!
اینجانب نیز از وب شما دیدن کرده وپیشنهاد شما مبنی بر تبادل لینک را با آغوش باز می پذیرم!
اما یک نکته:اینکه اگر حجاریان بمیرد قلم ها شکسته می شودو...کاملا نامعقول وبی منطق است!چراکه یکی از رسالت های مهم ما این است که حجاریان هارا بسازیم؛مطمئن باشید او هیچگاه نخواهد مرد چراکه راهش زنده خواهد بود!