۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

16 آذر



۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

محمود وحیدی نیا ، نخبه ی تیشه به دست !!

من هیچ وقت نمی خواستم که وبلاگم یه وبلاگ خبری بشه . اما وقتی یکی از دوستان در کامنت برام یه مطلبی رو گذاشت و من هم رفتم دنبالش یه خبری رو تو سایتها دیدم که به چند علت حیف دیدم نذارم . به خاطر اینکه موضوع خبر یک دانشجویه که خیلی با شهامت بوده که اگه دانشجو از دانشجو حمایت نکنه هیچ کس دیگه طرفشو نمی گیره . بعد اتفاقیه که اولین بار می افته و برای شجاعتش باید بارها و بارها نوشت . پس حتما بخونید :
روز چهارشنبه در دیدار نخبگان با رهبری پس از ایراد سخنان تعریف و تمجید که هرساله در این دیدارها از رهبر انجام می‏شود، یکی از دانشجویان ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی با شجاعت از میان جمع برخاسته و خواستار اجازه صحبت در پشت تریبون شده است. علی رغم واکنش منفی گردانندگان برنامه که سعی در ساکت کردن این دانشجو داشتند، بالاخره رهبری به وی اجازه صحبت داد که درادامه این دانشجو حدود 20 دقیقه به انتقادات صریحی از نظام و شخص رهبری پرداخت.



به گزارش موج سبز آزادی این دانشجوی شجاع انتقادهای خود را در چهار بخش دسته بندی کرده بود و در تمام چهار مورد با اظهارات خود شخص رهبری را مورد انتقاد قرار داد. اظهارات وی گاه با تشویق‏های بریده حاضرین همراه بوده که برای مدتی جلسه را از روال «از پیش تعین شده» خارج کرد به طوری که دوربین‏های صداوسیما را نیز برای دقایقی خاموش کردند. انتقادات وی از رهبری شامل چهار بخش زیر بود:

1- انتقاد از صداوسیما بخاطر وارونه جلوه دادن حوادث پس از انتخابات، تحریک هر چه بیشتر مردم و تخریب چهره‏های موجه و مورد علاقه مردم؛ وی با بیان اینکه رییس صداوسیما توسط رهبر انتخاب می‏شود، مسئولیت تمام اشتباهات صداوسیمای میلی را متوجه شخص رهبری دانست.

2- ایجاد فضای امنیتی برای رسانه‏ها و تعطیلی روزنامه‏های منتقد؛ وی با انتقاد از فضای امنیتی حاکم بر رسانه‏ها خواستار توقف روند تعطیلی روزنامه‏های منتقد شد و با بیان اینکه روزنامه‏ها باید بتوانند از رهبر هم انتقاد کنند روند حاکم بر مطبوعات را ویرانگر قلمداد کرد.

3-عدم امکان انتقاد از شخص رهبری در جامعه و اشاره به اینکه رهبر نیز مانند دیگر افراد جایزالخطاست و اینکه باید به متفکرین اجازه داده شود تا بتوانند از رهبر انتقاد کنند؛ وی با بیان اینکه اطرافیان رهبر از وی یک بت بزرگ ساخته اند از این روند به شدت انتقاد کرد.

4- وارد کردن انتقادات جدی به سیکل قدرت در جمهوری اسلامی ایران و ساختار شورای نگهبان و مجلس خبرگان؛ وی با اشاراتی صریح ساختار قدرت در کشور را مورد حمله قرار داد و اظهار داشت که این روند خطر بزرگی برای مردم‏سالاری دینی در جمهوری اسلامی است.

در واقع دلیل اصلی اینکه رهبری در چنین جلسه‏ای مجبور به بیان اظهاراتی در مورد وقایع پس از انتخابات شد انتقادات صریح این دانشجو بوده است. اخبار تایید نشده حاکی از این است که این دانشجو در پایان برنامه با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شده است.

دفتر نشر آثار آیت‏الله خامنه‏ای در یادداشتی با عنوان «حواشی» دیدار با نخبگان علمی و فرهنگی در اینباره آورده است:

/...پس از آخرین نفری كه برای مطرح كردن دیدگاه‌های خود نوبت داشت، حاضران منتظر صحبت‌های رهبر انقلاب بودند كه ایشان از مجری برنامه می‌پرسند: «از دوستانی كه قرار بوده صحبت كنند، كسی باقی ماند؟» مجری می‌گوید: «اگر شما اجازه اجازه بدهید، همه‌ی جمع هزار نفره‌ای كه این‌جا هستند، دوست دارند صحبت كنند...» همه می‌خندند. در این میان چند تن از دانشجویان از میان جمعیت، خواستار فرصتی برای بیان صحبت‌هایشان شدند. این حركت با واكنش برخی برگزاركنندگان مراسم روبرو شد كه آن‌‌ها را دعوت به نشستن می‌كردند، اما رهبر با اشاره به یكی از همان جوانها گفتند: «آن آقایی كه ایستاده بودند و نشاندن‌شان! شما بفرمائید...» دانشجوی جوان بلند شد و شروع كرد به حرف زدن. صدایش از آن‌جا به گوش رهبر نمی‌رسید؛ پشت تریبون آمد و پس از معرفی خود، سخنانش را آغاز كرد. حرف‌هایش نسبت به سخنران‌های قبلی رنگ و بوی دیگری داشت.


ابتدا از عملكرد صدا و سیما پیرامون حوادث اخیر انتقاد كرد و با بیان مثالی از رهبر پرسید: «آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از كشور و جهان ارائه می‌دهد یا تصویری غیرواقعی و كاریكاتورگونه؟ آیا صداو سیما به عقاید مختلف اجازه‌ی دفاع از خودشان را می‌دهد؟ عقایدی كه به‌خصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار می‌گیرد؟
آیا صدا سیمای ما نقل‌قولی كه از افراد می‌كند و یا رویدادهایی كه روایت می‌كند، وفادارانه و منصفانه است؟»


بخش دوم سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. «من شاید چهار-‌پنج سال است كه به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌كنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم كه مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شكل عمومی می‌شود مطرح كرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌كنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و كینه می‌شود؛ مثلاً یك چیزی كه در ابتدا یك انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمی‌كند، ممكن است جنبه‌ی مغرضانه به خود بگیرد و كم‌كم بی‌انصافی هایی پیدا شود.» سخنانش طولانی شده بود. از آقا خواست تا باز هم ادامه دهد و پاسخ شنید: «من موافقم كه شما ادامه بدهید. وقت از اول هم تمام شده بود، ولی شما ادامه بدهید...»


تشكر كرد و این‌بار صحبت‌هایش را با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات ادامه داد: «اگر مقداری روش‌های اقناعی‌تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی‌كردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از این‌كه با نصیحت حاصل شود نتیجه‌ی رفتار مردم با حكومت و رفتار حكومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.».../
به نقل از موج سبز آزادی

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

بدون شرح

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

توبه نامه

خدایا در این 20 سال از زندگیم بسیار سرکشی کرده ام و رهنمود از رهت نگرفتم . اما خدایا اگر درب توبه بازگشت را به روی این بنده ی خطاکار ببندی پس من به روی دامان که سر بگذارم و گریه کنم ؟ به کجا روم ای پناه بی کسان ؟ اگر بر حلقه ی ملکوت کبریایت بکوبم و جوابم کنی و درب به رویم نگشایی ، من در کدام خانه از برای پناه در این سرگردانی ماوا بجویم ؟ به کدام بیابان سر بگذارم ؟
امشب تو را صدا می کنم ، آری پس از این همه ساعت ندامت و فراموشکاری . تو را از یاد می بردم . به قول خودت در کتاب مقدست : زمانی که کشتی نشستگانید و موج به کشتی شما یورش می برد ، می ترسید ، در ضمیر خود ، آشکارا و نهانی ، اما وقتی از همان کشتی شما را به سلامت در ساحل پیاده می کنم ، همه چیز از یادتان می رود و به کارهای قبلیتان روی می آورید .
تابع فرمان تو نشدم ، اما خود می دانی که بر حق الناس دستی نیازیدم که امروز از ناس طلب بخشش کنم . دلی نیازردم که بخواهم مرهمی یابم . پس به درگاهت گریان و زار آمدم که راهم دهی .
نمی دانم آنی بعد نفسی بر این لاشه ، درون و برون ، می رود و می آید یا نه . نمی دانم این جمعه ایستاده و ناطق به خانه برخواهم گشت یا در حالت خوابیده و ساکت مرا می آورند . نمی دانم راه من ، راه حسین است یا خود را می فریبم .
خدایا ، مگر حسین به پا نخواست و خود را فدا نکرد تا به ما بفهماند که نباید در برابر ظلم و جور و حق کشی بر متکای راحتی تکیه زد . پس اینان به نام حسین با ما چه می کنند ؟
از کودکی به ما گفته اند حسین به پا خواست ، جان خود و نزدیکان را به خطر انداخت ، شمشیر از نیام برکشید ، خون داد و سرور شهیدان دو عالم شد . خون برای منع افراط و تفریط در دین . شمشیر از برای نشان دادن به پا خیزی در مقابل مستبد . شهادت از برای رسوایی هر گونه ظلم و ستم . اما نه حال که مدت مدیدیست که من نیز به پا خواسته ام ، با این تفاوت که شمشیری هم در دست ندارم . من با شاخه گلی و پارچه ی سبزی که میراث پیشوای اول تشیع ، مولایم علی ، است بر استبداد و خودکامگی تاختم و به دنبال حق خود آمدم .
خدایا حکم مرگ ما را به جرم ارتداد از جارچیان دین مبینت داده شد . که البته خود بهتر می دانی کاین حکم از چه زمانی بر من بدادند . حکم دادند شما غلط فرمودید . حکم دادند محاربه با خدای احد ، استغفرالله . حکم دادند ای قاسطین و فاسقین . حکم ها دادند در این عرصه ی آلوده به ریا . حال من مانده ام کدام حق و کدام باطل ؟ من مانده ام جرم من چیست که به مطالبه از حق برخواسته ام ؟ جرم من چیست که تو را آفریدگار زیبایی و لبخند می دانم ؟ جرم من چیست ؟
نمی دانم روزی اگر در این راه کفن شوم به بهشت می روم و شهید راه تو می گردم ، چه سعادتی از این بالاتر ، و یا بر آتش جهنم صد بار بسوزانیم به جرم ارتداد ، ارتحاب ، ارتکاب .
اما این راه عنادیست که گزیدم که خود دانی دیر سالیست گزیده ام و خود نوید دادی افراد استقامت کننده بر هر راه به آخر آن می رسند .
خدایا در این زمان که تاریکی بر روشنی مستولی شده اما سحر نزدیک است ، ای انورالمنورین ، برایت نیاز آوردم که جوابم دهی .
خدایا اگر این بنده ی ناچیز در آدینه به جمع از نفس افتادگان درآمدم به خانواده ام صبر ده ، که می دانم به نظر تو تاب تحمل ندارند .
پروردگارا ، اگر در جمع اسیران گرد آمدم به من زبانی باز و روحیه ای آکنده از شجاعت ده ، تا حرف خود را بیان کنم و از راه خود پشیمان نگردم .
مولای من ، مرا زیر سیلی ها و لگدها و تف های این نامردمان تنها مگذار و کمر مرا خم مکن .
دعا کردم به امید استجابت ، ای تنها ناجی بندگان .
26 شهریور 1388

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

بیداد دادگاه !!!

اگر واقعیت را بخواهید ، بعد از دیدن دادگاه چهارم و صحبتهای متهمین قصد کردم متنی را بنویسم تا هم آن غصه ای که در دل دارم خالی شود ، هم مرهمی باشد بر زخمهای دل شکستگان و خانواده ی آنها که دادگاهیان برای ما هنوز و حتی بیش از پیش قهرمانند . بسیار هم در این چند روز با خود کلنجار رفتم . در ابتدا خواستم متن طنزی بنویسم ، اما به 3 دلیل از اینکار صرفنظر کردم : اول برای اینکه در این حال ، دل و دماغ خندیدن برای ما نمانده است . دوم بسیار در اینباره نوشته اند و مردم خندیده اند . سوم هر چه طنز می نویسم به واقعیت تبدیل می شود . اصلا بدون رودربایستی تلویزیون و فارس و کیهان و رجانیوز و ... شده اند رسانه های طنز . البته طنز همراه با جگرسوختگی ، طنز سیاه . مصداق عینی هم دارد .
بعد از انتخابات طنزی نوشتم در مورد سخنگوی دولت ، که اگر کنفرانس مطبوعاتی داشته باشد ، چه خواهد گفت . در مورد دشمن و انتخابات و ... به خیال خود دست به کار مبتکرانه ای زده بودم . اما دقیقا زمانی که می خواستم آن را بر روی وبلاگ قرار دهم ، آقای الهام ، که فکر کنم متن من به دستشان رسیده بود و از رو می خواندند ، مرا به فکر واداشت که در کجا زندگی می کنیم .
الا ای حال در مورد دادگاه باید این نکته را متذکر شد که اصولا ربطی به نامش ، دادگاه اغتشاشات پس از انتخابات ، نداشت . یکی می گفت ببخشید حرفی زدیم در این 10 ، 12 سال که مورد رنجش واقع شد . ببخشید فکر کردیم ، نظر دادیم ، درس خواندیم ، درس دادیم . دیگری آمد و گفت که اصولا آقایان خاتمی و دوستان ، خارج رفته اند و سر و سری دارند . یکی دیگر هم گفت موسوی تجربه سیاسی ندارد برای چه در انتخابات شرکت کرده ( البته این یکی خودش مسئولی در ستاد موسوی بود ) . فردی رسید و گفت رای رئیس جمهور محترم نوش جانشان باید بیشتر رای می آوردند . در واقع باید از دادستانی پرسید ، مردم را گیر آورده اید یا خود را مچل کرده اید .
اما اصل کلام :
1- خارج از هر گونه عقیده و تفکر سیاسی حجاریان ، از ایشان به عنوان تئورسین یاد می شود . تئورسینی که افراد درون جریان از او به نیکی یاد می کنند . همیشه در دوران زندگیم از افراد نظریه پرداز و تئورسین خوشم می آمده است . به نوعی با آنان در کودکی همزاد پنداری می کردم . در حقیقت می توان از این افراد بسان پاسور یا گارد راس تیمی یاد کرد . اینان بازی ساز هستند و به خوبی بازی را در اختیار دارند و برای آن نقشه می کشند .
اگر باز هم از نقش حجاریان در جناح اصلاحات بگذریم ، باید وی را فردی مهاجم به هر گونه تفکر استبدادی درون نظامی دانست . با وجودی که خوب از این دیکتاتوری ، که اندیشه مخالف و حتی منتقد را بر نمی تابد ، خبر داشت ، اما به راه خود ادامه داد تا گلوله ای بر بدنش بنشیند . باید اذعان کنم زمان ترور ایشان من نوجوانی بودم که هنوز به سن تمیز سیاسی ، یا بهتر بگویم دانشجویی ، نرسیده بودم . حتی اسم ایشان را نشنیده بودم . اما بعد از آن واقعه ، به جای از بین رفتن او از صفحه کتاب سیاست کشور ، نامش برای من تجلی یافت . تروری که به دلیل عقایدش بود ، به دلیل بیان آنها ، و از همه مهمتر به دلیل قلمش.
در آن زمان یاد واقعه ی تاریخی افتادم که معلم هنرم تعریف می کرد . حکایت از میرزا رضای کرمانی بود . زمانی که پیش شیخ هادی نجم الدین رفت که عرض کند قصد ترور شاهزاده ی ماهان، کامران میرزا ، را دارد . همان که باغش به همین نام در ماهان کرمان در دل کویر نقش بسته است . شیخ به او گفت که باید مهره ی اصلی را مورد خشم گلوله قرار دهی . شازده دست نشانده است .
اگر تطابق امروزی به آن بدهیم و از زاویه ای دیگر به این قضیه بنگریم ، می یابیم که حجاریان دانه ی اصلی است . اگر او بمیرد ، شاید قلم شکسته شود و صداها به اغما برود . از طرفی قلم حجاریان به سوی افرادی نشانه می رفت که قدرت پشت صحنه را در دست داشتند . پس چندان به مذاقشان خوش نیامده است و باید قضیه را دقیقا عکس با ناصرالدین شاه دید .
در این نوشتار هدف بررسی و تحسین و تنقید عقاید ایشان را ندارم . چرا که نه در این زمینه تحصیلی در پرونده دارم و نه در این حدود خود را می یابم . اما دیدم در دادگاه از مردم عذرخواهی کرد و از عقایدش تبری جست . آری شاید باید همان زمان ، بعد از ترورش این کار را می کرد . باید عذر می خواست از جوانان این مرز و بوم که ببخشید شما را به فکر اصلاح و تغییر انداختیم . ببخشید که به امید ایرانی سبز شما را به پای صندوقهای آوردیم . زهی خیال باطل ، شما که هیچ ، با ما هم بازی شد .
2- اتفاقی که برای اکبر گنجی افتاد را هیچگاه نمی توان فراموش کرد . فردی که تا قبل از آنکه به زندان برود ، در مورد نظام کل موافق و مشکلی با رهبری عنوان ننموده بود . حتی در کنفرانس برلین به یاد دارم گفته بود که با همین رهبری ما ایران را آزاد خواهیم کرد . اما با رادیکالیزه شدن افکارش به نقد ولایت فقیه ( سلطان ) اکتفا نکرده و تیغ انتقاد و اختلاف خود را به روی جمهوری اسلامی و در نهایت اسلام و احکام آن می کشد .
در هر حال باید دید ، در این دادگاهها چه احکامی صادر می شود و این افراد که روزگاری در همین نظام پست مدیریتی دولتی داشتند ، در عقایدشان چه تغییراتی ایجاد می شود .
5 شهریور 1388

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

آقای فیروزآبادی تازه وطن پرست شدید ؟

آقای فیروزآبادی به تازگی پس از تحقیق و تفحص پی بردند که اتفاقات اخیر ناشی از نداشتن حس وطن پرستی در بین جوانان بوده است .
اما آقای فیروزآبادی ، از چه زمانی تا به حال استیفای حق و اعتراض به ظلم و ستم مصداق وطن فروشی و عدم حب میهن پیدا کرده است ؟ اگر این جوانان معنی خاک و وطن را نمی فهمیدند برای انتخابات به آرزوی تغییر و تحول ، به آرزوی آفرینش بهاری سبز بر این مملکت خزان دیده ، به آرزوی زدودن غبار از تن خسته و رنجور این خاک اینچنین به پای صندوق می آمدند ؟ که شما آن را پیراهن عثمان کنید و بر کوس محبوبیت خود بکوبید .
آقای فیروزآبادی ، ما بچه های نسلی هستیم که با دستهای خالی به آغوش سلاحهای سرد و گرم دژخیمان رفته و با فدای گوشت و پوست و استخوان خود ، نگذاشته اند یک وجب از خاک ایران زمین به تاراج برود و بیگانه ای بر این ناموس گرانبها سلطه یابد . آری ما فرزندان آن نسلیم ، از کرات دیگر نیامده ایم .
پدران و برادران ما شهید نشده اند که استبداد سایه بر سر این خاک بیفکند ، اجداد ما خون نداده اند که شما بار دیگر برای این مردم سرلشگر زاهدی شوید و مصدق را به پایین بیاورید و برایشان تعیین تکلیف کنید . جان در کف ننهاده اند که در بندشان کنید و به دادگاه بیاورید که براندازید ، جاسوسید ، خود فروخته اید . آری به زعم شما اینان خود فروخته اند . لابد زمانی خود را فروخته اند که به خیابانها ریختند و شکوه انقلابی چون 57 را به جهانیان نمایاندند و حال حکومت مدنظرشان و آرمانهایشان را غبضه در دستان شما و دارودسته ی بالادستتان ، که نمی دانم در زمان انقلاب و جنگ خبری از اینان نبود ، به نظاره نشسته اند . زمانی خود را فروخته اند که در زندانهای پهلوی زجرها کشیدند و حال زیر سیلی های متصدیان بازداشتگاههای امثال شما دندان بر جگر می گذارند .
گویند جواب ابلهان خاموشی است ، اما سکوت نمی توان کرد زمانی که به هویت و حیثیتمان توهین می شود . سکوت نمی توان کرد زمانی که به ما جوانان انگ نبود علاقه به میهن می زنند . سکوت نمی توان کرد زمانی که ما دانشجویان که در همه لحظات تاریخی این کشور سودای احیای آرمان و استیلای پرچم سه رنگ ایران و پیشرفت روزافزون این خاک در سر خود می پرورانده اند و تا ابد خواهند داشت را ناآگاه و فریب خوردگان بخوانند .
این قضیه به امروز منتهی نمی شود و سر دراز دارد . سالهاست دانشجویان منتقد به ضد انقلاب و اسلام متهم می شویم و مهرورزی دولت محبوبتان ستاره و محرومیت از تحصیل است .
خیر جناب آقای فیروزآبادی . جناب آقای زاهدی ، که دانشجویان را فریب خورده در جریانات اخیر می دانید ، و کسانی که به این جسارت رسیده اید که به جوانان این مرز و بوم توهین می کنید . شمایید آن وطن فروشان . شمایید آن ناآگاهان و فریب خوردگان که به روی پیر و جوان ، زن و مرد آتش می گشایید به جرم آزادی ، به جرم احقاق حق ، به جرم آفریدن زیبایی ها . شمایید آنها که خاک وطن را بار دیگر به خون آغشته کردید . آفرین بر شما ، آفرین بر غیرتتان که اجازه دادید این جوانان دانه دانه ، مانند برگ درختان بر روی زمین بیفتند و بعد مظلوم نمایی کرده و بگویید اصلا تفنگ و فشنگمان کجا بود .
آقای فیروزآبادی . شما از وطن پرستی چه می دانید که حال داد سخن ربوده اید و به جوانان می تازید ؟
جوانانی که ذره ذره وجودشان را برای آبادانی این خاک می دهند ، قبل از ورود به دنیای کثیفتان این امید در ذهنشان شاخ و برگ دارد اما بعد از مدتی آرزوی ایران آباد را در جای جای دفترچه ی خاطرات خود می یابند . خوب می دانید از چه سخن می گویم . مثل اینکه یادتان رفته است جوانان بی آلایشی که با عشق به میهن گام در عرصه ی پیشرفت ایران نهاده اند ، با سد رانت خوارانی چون شما و امثال محصولی و ... در سپاه با بسیجیانی که امروز به بلندگوی جناح خاصی بدل شده اند و متاسفانه ذکرگویان با چماق بر سر نوامیس ملت بکوبند نه با آنان که در جنگ رشادتها ورزیده اند ، مواجه شده اند که مناقصه ها را به نفع خود تمام کردید و با دلالیها و قاچاقها با کلاه شرعی بر شکم خود که توان راه رفتن و نشستن را از شما گرفته است ، سانت به سانت افزودید و قطره قطره شیره ی این جوانان را کشیدید که یادشان باشد در این اوضاع وانفسا کلاه خود را بچسبند .
ولی خوب جواب شما را در پشت غم و غصه و بغضهایشان می دهند که ایران تنها دلیل وجود بدنشان است . دوباره می سازمت وطن ورد زبانشان شده . ای ایران را هر بار رساتر از قبل فریاد می کنند . نمی شنوید ؟
من یک ایرانیم . ایرانی از تبار رستم که جان بر کف لحظه لحظه عمر خود را از بدو تولد پاسدار نام ایران و ایرانی می یابد . از نسل آرشم که جان ناقابل در مقابل میهن را بر تیر سوار نمود که ایران ، زرین و درخشان در کتیبه ی هستی پاینده بماند . از نوادگان کورشم که نمی توانست ضعف کشور را بیند . خون کاوه و فریدون در رگهایم جریان دارد که راضی به پذیرش ظلم و ستم نمی شود . از نسل ستارخان ، باقرخان ، میرزا کوچک خان و مصدق و ... هایم که همواره فریاد بر می آورند
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دست دشمن دهیم
چندی پیش شخصی به من گفت آیا فکر می کنی با این اوضاع پیش آمده آخرتی هم در کار باشد ؟ آیا خدایی هست تا ما را ببیند و داد ما را بستاند ؟
از آن افرادی بود که با تحجرتان او را از دین و خدا بیزار کردید . حق هم دارد . وقتی خونریزی ، کشت و کشتار ، کتک زدن مردم ، تقلب در رایشان ، دروغ ، فریب ، ریا ، تزویر ، مال مردم خوری و هزار منکری که به انسانیت برمی گردد که در شما یافت نمی شود ، را به نام اسلام دیده است چه پیش زمینه ی ذهنی برای او می ماند . شاید باید من هم به عنوان یک بچه مسلمان شرم کنم که بگویم متدینم ، بگویم مسلمانم ، بگویم نماز می خوانم و به روز جزا اعتقاد دارم . اما من افتخار می کنم که مسلمانم . مسلمان دین محمدی هستم که خدا را در آن زمان غارت و خونریزی با صفات بخشنده و مهربان می خواند . من خاک پای آن علی را می بوسم که خواستار عفو قاتل خود شد . گفت وای بر شما که بر بی عدالتی سکوت می کنید . من مخلص آن حسینی هستم که برای تکریم حقوق انسان ، ظلم ستیزی ، مبارزه با تحجر و بدعت و امر به معروف و نهی از منکر پیکر نازنینش را به دست سفاکان می دهد . من معتقد به امام زمانی هستم که روزی می آید و محبت را نهادینه می کند .
جناب آقای فیروزآبادی . مثل اینکه تازه این حدیث پیامبر به یادتان افتاده است . تا به حال که حرفی از وطن و کشور و تمدن و فرهنگ این مرز و بوم در میان نبود . تا به حال جان دادن برای میهن ارج و قربی نداشت . تا به حال مردم برای این حکومت به اصطلاح اسلامی پا در رکاب مرگ سالها جنگ با عراق گذاشته بودند و جان نثار می کردند .
در فیلمهای هم فکران شما آن لوتیهای قدیمی بسان بی غیرتانی نمایش داده می شوند که تازه بعد از ارشاد حزب اللهی و ریش و یقه بسته ها می فهمند که کشوری دارند . اما غافل از آنکه همان بچه های لب شط به پا خاسته اند . همان داش مشتی ها و لوتیها و راننده های کامیون به پا خاستند که وجبی از خاک کشور را به دشمن ندهند . زمانی که رئیسان شما خود را در گوشه ای از ترس پنهان نموده بودند و بر اموالشان می افزودند .
آری ما جوانان به قول شما عشقی به وطن در قلب خود نمی یابیم . اما چطور تا به حال دوستان شما در رسانه ی به اصطلاح ملی سازهای سنتی این مرز و بوم ، فرهنگ و آیین کهن این خاک را در تاریکی سن پنهان می کرده اند و اصلا نباید بدانیم که فرهنگ و تمدنمان در کجا ریشه دوانیده . سرودهای ملی بزرگان موسیقی هم نقل زمان انتخابات و 22 بهمن است و در زمانهای دیگر از آن خبری نیست . تاریخمان هم تاریخ چشم بادامی ها شده . یانگوم و جومونگ و هان و ... کلا ما که تاریخی نداریم . و الخ . چطور تا به حال رنج لبنان و فلسطین مطرح بود نه بدبختی های مردم خودمان .
اگر خود را وطن دوست می دانید تا به حال اولین منشور حقوق بشر منسوب به آن پادشه فرزانه را خوانده اید ؟ چه شده است که امروز باید غبطه ی 2500 سال پیش را زیر زبانمان بچشیم ؟ آن ایران کجا و این ایران کجا ؟ آن ایران کجا که ناممان بر بلندای قله ی افتخار می درخشید ، به نام صلح ، به نام آزادی ، آبادی ، دوستی . این ایران کجا که برای قدرت خون ریخته می شود ؟ آن ایران کجا که با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا ، این ایران کجا که شمشیر و سر نیزه نه به روی دشمنان بلکه به روی مردم و دوستان خود می کشند .
آقای فیروزآبادی . ایران فقط در این 30 سال خلاصه نمی شود . ایران در زمانی که شما را بالای سر خود ببیند ، پرونده اش بسته نمی شود . ایران با تاریخی کهن سرشار از فراز و نشیب ها ، پیشرفتها و پسرفتها ، استبدادها و جنبشهای مردمی بوده است خواهد ماند و ما جوانان عاشق این آب و خاکیم که با آنکه خونمان را به زمین می ریزند ، برای آزادی اش ، برای فردای بهترش ، برای رسیدن به صلح و صفایش نمی نشینیم و به پا می خیزیم .
می دانم شاید تا به حال کتاب تاریخ نخوانده اید ، اما شما را ارجاع می دهم به عبرت گذشتگان . درس بگیرید از ظالمان . که روزی رسد شرممان آید از شما به عنوان ایرانی یاد کنیم . هنوز السلطنه ها و الدوله ها نامشان در کتابها پاک نشده است .

جمعه 16 مرداد 88

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

مسابقه تلفنی

شما بیننده مسابقه استنباطات از صدا و سیما هستید . شما بینندگان عزیز می توانید با شماره ای که هم اکنون همکاران من در مرکز پخش ، زیرنویس می کنند با ما تماس بگیرید و در مسابقه شرکت کنید . به 3 نفر از کسانی که بتوانند به سؤال مسابقه ی ما پاسخ صحیح بدهند ، به قید قرعه یک هشتم بهار آزادی جایزه می دهیم .
سؤال این بخش از برنامه : برداشت شما از این جمله ی جناب آقای احمدی نژاد که " دولت دهم نوید بخش خبرهای خوشی برای کشاورزان است . " چیست ؟
با ما باشید .
توجه شما را به پاسخ چند نفر از بینندگان جلب می کنیم :
1) بدبخت شدیم !!!
2) مرد این قدر بهت گفتم این زمین رو بفروش بریم شهر . سیگار بفروشی شرف داره تا اینقدر عرق بریزی سنار سه شِهی هم گیرمون نیاد . کی دیگه زمین رو می خره .
3) خدا خیرشان دهد ، ایشان عدالت را زنده کردند ، خدا سایه شان را از سر ما کم نکند ، ان شاءالله پاینده باشند . رحمت عالی مستدام . ( جایزه )
4) داداش دمت گرم ، می خواستم همین فردا برم یه زمین کشاورزی بخرم ، بزنم تو کار کشاورزی . خدا رو شکر زود فهمیدم . دستی دستی داشتم خودم رو می انداختم تو چاه . خدا عمرتون بده . نگفته بودین دار و ندارم رفته بود .
5) _ بابا می خوام توی دفترچه انتخاب رشته اول بزنم مهندسی کشاورزی .
_ تو غلط می کنی . خیلی بیجا کردی . مگه می خوای کاسه گدایی دستت بگیری بری این ور اون ور ، بیچاره !
6) دیدی بهت گفتم وضعمون خوب می شه . حالا هی تو بگو نه .
اصغر اون میوه های چینی رو بریز تو بازار ، اوضاع سکه است .
( اشتباه نشود ، این آقا از دولت نیست !!!! )
7) با سلام خدمت شما . واقعاً خیلی برنامه ی خوبی دارین . من و همسرم هر شب پای برنامه هاتون می نشینیم . فقط می خواستم بگم اگه میشه وقت برنامه رو بیشتر کنین . ممنون . خداحافظ . ( جایزه + جایزه ی افتخاری منتقد نمونه )
8) عمقزی : نه نه جون ، این آقاهه چی می گه ؟
_ هیچی عزیز جون ، 4 ساله داره همینو می گه . 4 سال دیگه هم روش .
9) ای داد ِ بیداد ! تازه می خواستیم محصولها رو بچینیم . حالا چی کار کنیم ، زن ؟ نمی شد یه ذره دیرتر می گفتی . آخر حرف نزنی کسی بهت چیزی میگه ؟
10) آقا این نوید و مژده اینا خیلی خوبه . یه عمره با این خیالها زندگی می کنیم . خوب حداقل خودشو نداریم با فکرش که می تونیم عشق کنیم که .
_______________________
با عرض پوزش باید عرض کنم که متاسفانه به علت اینکه 2 شرکت کننده بیشتر نتوانستند به پاسخ درست سؤال مسابقه اشاره کنند ، ما هم نمی توانیم به غیر از این دو نفر به شرکت کننده ی دیگری جایزه بدهیم . شب خوشی را برای شما آرزومندیم . تا دیداری دوباره ، بدرود .
دری وری
جمعه 2 مرداد 88

سید علی و شرکا !!!

کمپانی سید علی و شرکا با کارگزاری محمود ، تحت لیسانس چی توز ، پس از گذشت بیش از 20 سال حضور بی سابقه در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی ، حوزوی ، نظامی ، نفتی و ... مدال افتخاری دیگر را در کارنامه غرورآفرین خود به نظاره نشسته است .
موفقیت بزرگ کمپانی در مسابقاب قهرمانی کاپ 22 خرداد برگ زرینی است بر گواه کوشش و مجاهدتهای برادران معتقد و با ایمان ، که همواره و در تمامی شرایط آماده و باتوم به دست در خدمت امت شهید پرور ، فداکارانه به انتظار آینده های روشن نشسته اند و با شعار ما می توانیم ، به بالندگی و آزادگی کشور پا برهنه ها می اندیشند . آری ما اشک آور را بر سرانگشت تدبیر سوار نموده ایم و به سوی قله های افتخار جولان می دهیم .
حال پس از این مدت مدید با سابقه ای درخشان و با امید به آینده های زرین ، بر خود لازم دانستیم با ارایه ی تیزری از کار خود ، شادیمان را با شما ملت همیشه در صحنه تقسیم کنیم .
سید علی و شرکا تقدیم می کند :
کمپانی سید علی و شرکا برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و آرمانهای امام راحل همواره خدمات خود را گسترش می دهد .
رای بندی :
رای خود را به ما بسپارید . بهترین حافظان رای های شما .
چه چیزی شما را ناراحت کرده است ؟ آیا همیشه در زندگیتان مشکل انتخاب داشته اید ؟ از کودکی نمی توانستید فرق بین خوب و بد را تشخیص دهید ؟ تا به حال بر سر دوراهی مانده اید ؟
در مورد آینده چطور ؟ آیا برای سرنوشت خود اهمیت قائلید ؟ آیا تا به حال فکر کرده اید می توانید آینده بهتری را برای خود رقم بزنید ؟ آیا زندگی شما در گرو حرکات دولت می باشد ؟ از عملکرد رئیس جمهور در 4 سال آینده می ترسید ؟ آیا او را لایق و با کفایت نمی دانید ؟ در انتخاب رئیس جمهور شک دارید و ذهنتان را مشغول ساخته است ؟
دیگر نگران نباشید . ما برای شما رئیس جمهور مطلوب را انتخاب می کنیم .
تنها کافی است با مراجعه به نمایندگی های کمپانی در سراسر کشور ، قدم رنجه نموده و کاغذ باطله ای را به درون صندوقهای زینتی و پلمپ شده ما بیندازید و از آثار معجزه آسای عملکرد ما لذت ببرید . دیگر نگران بقیه کارها نباشید .
بدون نگاه کردن به رای های شما ، بدون باز کردن حتی یک صندوق .
رئیس جمهور 100% تضمینی با بیمه نامه 4 ساله .
فقط با یک رای آینده و سلامتی خود و خانواده تان را تامین کنید .
آمدن شما به پای صندوق نشان از محبوبیت ماست .
دقت شود رئیس جمهور بالا آمده پس گرفته نمی شود . درنتیجه بعد از رای گیری ، اعتراضی مبنی بر انتخاب رئیس جمهور دیگر مورد قبول واقع نمی شود . پس قبل از انتخاب خوب فکر کنید .
متفرقه :
آیا چربی های اضافه ناشی از ندویدن و فرار نکردن دور شکم شما را گرفته است ؟ آیا چند وقتی است کتک مفصلی نخورده اید و عضلاتتان شل شده است ؟
مدتی است از چشمانتان اشک نمی آید ؟ آیا عقده های نرفتن به زندان مثل خوره به جانتان افتاده است ؟ آیا نیاز به ارشاد و راهنمایی دارید و با تلاش خود رهنمون به بهشت برین نمی شوید ؟ دلتان برای اعتراف پیش پدر روحانی تنگ شده است ؟
برای شما هم برنامه ویژه ای داریم . متخصاصان ما برای این مشکل هم راه حل مناسبی ارایه می دهند .
تنها کافیست در هر مکانی که می خواهید و دوست دارید ، با دست بند سبز یا هر چیز سبز و کلاً یه ذره سبز به بیرون آیید . اگر کمی هم با شعار مخلوط شود بسی در فرآیند کاری ما تاثیر مثبتی خواهد گذاشت . باقی کار را به ما بسپارید .
ما در تمام اماکن منتظر شما هستیم . در همه جا می توانید ما را ببینید . در میادین ، پارک ، خیابان ، اتوبان ، کوچه پس کوچه ، پشت بام ، نماز جمعه ، همه جا .
این یک فرصت استثنایی است . از همین امروز شروع کنید . فردا دیر است .
بدون پرداخت حتی یک ریال ، دستمزد ما رضایت شما و نفت سر سفره تان می باشد . با ما همراه شوید .
آدرس :
دفتر مرکزی : بیت رهبری
شعبه شماره 1 : شورای نگهبان
شعبه شماره 2 : میدان فاطمی ، وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران .
( آماده برای اهدای شعبه می باشیم )

صادر کننده نمونه انقلاب در سالهای متمادی

دری وری
5شنبه 1مرداد 88