۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

بیداد دادگاه !!!

اگر واقعیت را بخواهید ، بعد از دیدن دادگاه چهارم و صحبتهای متهمین قصد کردم متنی را بنویسم تا هم آن غصه ای که در دل دارم خالی شود ، هم مرهمی باشد بر زخمهای دل شکستگان و خانواده ی آنها که دادگاهیان برای ما هنوز و حتی بیش از پیش قهرمانند . بسیار هم در این چند روز با خود کلنجار رفتم . در ابتدا خواستم متن طنزی بنویسم ، اما به 3 دلیل از اینکار صرفنظر کردم : اول برای اینکه در این حال ، دل و دماغ خندیدن برای ما نمانده است . دوم بسیار در اینباره نوشته اند و مردم خندیده اند . سوم هر چه طنز می نویسم به واقعیت تبدیل می شود . اصلا بدون رودربایستی تلویزیون و فارس و کیهان و رجانیوز و ... شده اند رسانه های طنز . البته طنز همراه با جگرسوختگی ، طنز سیاه . مصداق عینی هم دارد .
بعد از انتخابات طنزی نوشتم در مورد سخنگوی دولت ، که اگر کنفرانس مطبوعاتی داشته باشد ، چه خواهد گفت . در مورد دشمن و انتخابات و ... به خیال خود دست به کار مبتکرانه ای زده بودم . اما دقیقا زمانی که می خواستم آن را بر روی وبلاگ قرار دهم ، آقای الهام ، که فکر کنم متن من به دستشان رسیده بود و از رو می خواندند ، مرا به فکر واداشت که در کجا زندگی می کنیم .
الا ای حال در مورد دادگاه باید این نکته را متذکر شد که اصولا ربطی به نامش ، دادگاه اغتشاشات پس از انتخابات ، نداشت . یکی می گفت ببخشید حرفی زدیم در این 10 ، 12 سال که مورد رنجش واقع شد . ببخشید فکر کردیم ، نظر دادیم ، درس خواندیم ، درس دادیم . دیگری آمد و گفت که اصولا آقایان خاتمی و دوستان ، خارج رفته اند و سر و سری دارند . یکی دیگر هم گفت موسوی تجربه سیاسی ندارد برای چه در انتخابات شرکت کرده ( البته این یکی خودش مسئولی در ستاد موسوی بود ) . فردی رسید و گفت رای رئیس جمهور محترم نوش جانشان باید بیشتر رای می آوردند . در واقع باید از دادستانی پرسید ، مردم را گیر آورده اید یا خود را مچل کرده اید .
اما اصل کلام :
1- خارج از هر گونه عقیده و تفکر سیاسی حجاریان ، از ایشان به عنوان تئورسین یاد می شود . تئورسینی که افراد درون جریان از او به نیکی یاد می کنند . همیشه در دوران زندگیم از افراد نظریه پرداز و تئورسین خوشم می آمده است . به نوعی با آنان در کودکی همزاد پنداری می کردم . در حقیقت می توان از این افراد بسان پاسور یا گارد راس تیمی یاد کرد . اینان بازی ساز هستند و به خوبی بازی را در اختیار دارند و برای آن نقشه می کشند .
اگر باز هم از نقش حجاریان در جناح اصلاحات بگذریم ، باید وی را فردی مهاجم به هر گونه تفکر استبدادی درون نظامی دانست . با وجودی که خوب از این دیکتاتوری ، که اندیشه مخالف و حتی منتقد را بر نمی تابد ، خبر داشت ، اما به راه خود ادامه داد تا گلوله ای بر بدنش بنشیند . باید اذعان کنم زمان ترور ایشان من نوجوانی بودم که هنوز به سن تمیز سیاسی ، یا بهتر بگویم دانشجویی ، نرسیده بودم . حتی اسم ایشان را نشنیده بودم . اما بعد از آن واقعه ، به جای از بین رفتن او از صفحه کتاب سیاست کشور ، نامش برای من تجلی یافت . تروری که به دلیل عقایدش بود ، به دلیل بیان آنها ، و از همه مهمتر به دلیل قلمش.
در آن زمان یاد واقعه ی تاریخی افتادم که معلم هنرم تعریف می کرد . حکایت از میرزا رضای کرمانی بود . زمانی که پیش شیخ هادی نجم الدین رفت که عرض کند قصد ترور شاهزاده ی ماهان، کامران میرزا ، را دارد . همان که باغش به همین نام در ماهان کرمان در دل کویر نقش بسته است . شیخ به او گفت که باید مهره ی اصلی را مورد خشم گلوله قرار دهی . شازده دست نشانده است .
اگر تطابق امروزی به آن بدهیم و از زاویه ای دیگر به این قضیه بنگریم ، می یابیم که حجاریان دانه ی اصلی است . اگر او بمیرد ، شاید قلم شکسته شود و صداها به اغما برود . از طرفی قلم حجاریان به سوی افرادی نشانه می رفت که قدرت پشت صحنه را در دست داشتند . پس چندان به مذاقشان خوش نیامده است و باید قضیه را دقیقا عکس با ناصرالدین شاه دید .
در این نوشتار هدف بررسی و تحسین و تنقید عقاید ایشان را ندارم . چرا که نه در این زمینه تحصیلی در پرونده دارم و نه در این حدود خود را می یابم . اما دیدم در دادگاه از مردم عذرخواهی کرد و از عقایدش تبری جست . آری شاید باید همان زمان ، بعد از ترورش این کار را می کرد . باید عذر می خواست از جوانان این مرز و بوم که ببخشید شما را به فکر اصلاح و تغییر انداختیم . ببخشید که به امید ایرانی سبز شما را به پای صندوقهای آوردیم . زهی خیال باطل ، شما که هیچ ، با ما هم بازی شد .
2- اتفاقی که برای اکبر گنجی افتاد را هیچگاه نمی توان فراموش کرد . فردی که تا قبل از آنکه به زندان برود ، در مورد نظام کل موافق و مشکلی با رهبری عنوان ننموده بود . حتی در کنفرانس برلین به یاد دارم گفته بود که با همین رهبری ما ایران را آزاد خواهیم کرد . اما با رادیکالیزه شدن افکارش به نقد ولایت فقیه ( سلطان ) اکتفا نکرده و تیغ انتقاد و اختلاف خود را به روی جمهوری اسلامی و در نهایت اسلام و احکام آن می کشد .
در هر حال باید دید ، در این دادگاهها چه احکامی صادر می شود و این افراد که روزگاری در همین نظام پست مدیریتی دولتی داشتند ، در عقایدشان چه تغییراتی ایجاد می شود .
5 شهریور 1388

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

آقای فیروزآبادی تازه وطن پرست شدید ؟

آقای فیروزآبادی به تازگی پس از تحقیق و تفحص پی بردند که اتفاقات اخیر ناشی از نداشتن حس وطن پرستی در بین جوانان بوده است .
اما آقای فیروزآبادی ، از چه زمانی تا به حال استیفای حق و اعتراض به ظلم و ستم مصداق وطن فروشی و عدم حب میهن پیدا کرده است ؟ اگر این جوانان معنی خاک و وطن را نمی فهمیدند برای انتخابات به آرزوی تغییر و تحول ، به آرزوی آفرینش بهاری سبز بر این مملکت خزان دیده ، به آرزوی زدودن غبار از تن خسته و رنجور این خاک اینچنین به پای صندوق می آمدند ؟ که شما آن را پیراهن عثمان کنید و بر کوس محبوبیت خود بکوبید .
آقای فیروزآبادی ، ما بچه های نسلی هستیم که با دستهای خالی به آغوش سلاحهای سرد و گرم دژخیمان رفته و با فدای گوشت و پوست و استخوان خود ، نگذاشته اند یک وجب از خاک ایران زمین به تاراج برود و بیگانه ای بر این ناموس گرانبها سلطه یابد . آری ما فرزندان آن نسلیم ، از کرات دیگر نیامده ایم .
پدران و برادران ما شهید نشده اند که استبداد سایه بر سر این خاک بیفکند ، اجداد ما خون نداده اند که شما بار دیگر برای این مردم سرلشگر زاهدی شوید و مصدق را به پایین بیاورید و برایشان تعیین تکلیف کنید . جان در کف ننهاده اند که در بندشان کنید و به دادگاه بیاورید که براندازید ، جاسوسید ، خود فروخته اید . آری به زعم شما اینان خود فروخته اند . لابد زمانی خود را فروخته اند که به خیابانها ریختند و شکوه انقلابی چون 57 را به جهانیان نمایاندند و حال حکومت مدنظرشان و آرمانهایشان را غبضه در دستان شما و دارودسته ی بالادستتان ، که نمی دانم در زمان انقلاب و جنگ خبری از اینان نبود ، به نظاره نشسته اند . زمانی خود را فروخته اند که در زندانهای پهلوی زجرها کشیدند و حال زیر سیلی های متصدیان بازداشتگاههای امثال شما دندان بر جگر می گذارند .
گویند جواب ابلهان خاموشی است ، اما سکوت نمی توان کرد زمانی که به هویت و حیثیتمان توهین می شود . سکوت نمی توان کرد زمانی که به ما جوانان انگ نبود علاقه به میهن می زنند . سکوت نمی توان کرد زمانی که ما دانشجویان که در همه لحظات تاریخی این کشور سودای احیای آرمان و استیلای پرچم سه رنگ ایران و پیشرفت روزافزون این خاک در سر خود می پرورانده اند و تا ابد خواهند داشت را ناآگاه و فریب خوردگان بخوانند .
این قضیه به امروز منتهی نمی شود و سر دراز دارد . سالهاست دانشجویان منتقد به ضد انقلاب و اسلام متهم می شویم و مهرورزی دولت محبوبتان ستاره و محرومیت از تحصیل است .
خیر جناب آقای فیروزآبادی . جناب آقای زاهدی ، که دانشجویان را فریب خورده در جریانات اخیر می دانید ، و کسانی که به این جسارت رسیده اید که به جوانان این مرز و بوم توهین می کنید . شمایید آن وطن فروشان . شمایید آن ناآگاهان و فریب خوردگان که به روی پیر و جوان ، زن و مرد آتش می گشایید به جرم آزادی ، به جرم احقاق حق ، به جرم آفریدن زیبایی ها . شمایید آنها که خاک وطن را بار دیگر به خون آغشته کردید . آفرین بر شما ، آفرین بر غیرتتان که اجازه دادید این جوانان دانه دانه ، مانند برگ درختان بر روی زمین بیفتند و بعد مظلوم نمایی کرده و بگویید اصلا تفنگ و فشنگمان کجا بود .
آقای فیروزآبادی . شما از وطن پرستی چه می دانید که حال داد سخن ربوده اید و به جوانان می تازید ؟
جوانانی که ذره ذره وجودشان را برای آبادانی این خاک می دهند ، قبل از ورود به دنیای کثیفتان این امید در ذهنشان شاخ و برگ دارد اما بعد از مدتی آرزوی ایران آباد را در جای جای دفترچه ی خاطرات خود می یابند . خوب می دانید از چه سخن می گویم . مثل اینکه یادتان رفته است جوانان بی آلایشی که با عشق به میهن گام در عرصه ی پیشرفت ایران نهاده اند ، با سد رانت خوارانی چون شما و امثال محصولی و ... در سپاه با بسیجیانی که امروز به بلندگوی جناح خاصی بدل شده اند و متاسفانه ذکرگویان با چماق بر سر نوامیس ملت بکوبند نه با آنان که در جنگ رشادتها ورزیده اند ، مواجه شده اند که مناقصه ها را به نفع خود تمام کردید و با دلالیها و قاچاقها با کلاه شرعی بر شکم خود که توان راه رفتن و نشستن را از شما گرفته است ، سانت به سانت افزودید و قطره قطره شیره ی این جوانان را کشیدید که یادشان باشد در این اوضاع وانفسا کلاه خود را بچسبند .
ولی خوب جواب شما را در پشت غم و غصه و بغضهایشان می دهند که ایران تنها دلیل وجود بدنشان است . دوباره می سازمت وطن ورد زبانشان شده . ای ایران را هر بار رساتر از قبل فریاد می کنند . نمی شنوید ؟
من یک ایرانیم . ایرانی از تبار رستم که جان بر کف لحظه لحظه عمر خود را از بدو تولد پاسدار نام ایران و ایرانی می یابد . از نسل آرشم که جان ناقابل در مقابل میهن را بر تیر سوار نمود که ایران ، زرین و درخشان در کتیبه ی هستی پاینده بماند . از نوادگان کورشم که نمی توانست ضعف کشور را بیند . خون کاوه و فریدون در رگهایم جریان دارد که راضی به پذیرش ظلم و ستم نمی شود . از نسل ستارخان ، باقرخان ، میرزا کوچک خان و مصدق و ... هایم که همواره فریاد بر می آورند
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دست دشمن دهیم
چندی پیش شخصی به من گفت آیا فکر می کنی با این اوضاع پیش آمده آخرتی هم در کار باشد ؟ آیا خدایی هست تا ما را ببیند و داد ما را بستاند ؟
از آن افرادی بود که با تحجرتان او را از دین و خدا بیزار کردید . حق هم دارد . وقتی خونریزی ، کشت و کشتار ، کتک زدن مردم ، تقلب در رایشان ، دروغ ، فریب ، ریا ، تزویر ، مال مردم خوری و هزار منکری که به انسانیت برمی گردد که در شما یافت نمی شود ، را به نام اسلام دیده است چه پیش زمینه ی ذهنی برای او می ماند . شاید باید من هم به عنوان یک بچه مسلمان شرم کنم که بگویم متدینم ، بگویم مسلمانم ، بگویم نماز می خوانم و به روز جزا اعتقاد دارم . اما من افتخار می کنم که مسلمانم . مسلمان دین محمدی هستم که خدا را در آن زمان غارت و خونریزی با صفات بخشنده و مهربان می خواند . من خاک پای آن علی را می بوسم که خواستار عفو قاتل خود شد . گفت وای بر شما که بر بی عدالتی سکوت می کنید . من مخلص آن حسینی هستم که برای تکریم حقوق انسان ، ظلم ستیزی ، مبارزه با تحجر و بدعت و امر به معروف و نهی از منکر پیکر نازنینش را به دست سفاکان می دهد . من معتقد به امام زمانی هستم که روزی می آید و محبت را نهادینه می کند .
جناب آقای فیروزآبادی . مثل اینکه تازه این حدیث پیامبر به یادتان افتاده است . تا به حال که حرفی از وطن و کشور و تمدن و فرهنگ این مرز و بوم در میان نبود . تا به حال جان دادن برای میهن ارج و قربی نداشت . تا به حال مردم برای این حکومت به اصطلاح اسلامی پا در رکاب مرگ سالها جنگ با عراق گذاشته بودند و جان نثار می کردند .
در فیلمهای هم فکران شما آن لوتیهای قدیمی بسان بی غیرتانی نمایش داده می شوند که تازه بعد از ارشاد حزب اللهی و ریش و یقه بسته ها می فهمند که کشوری دارند . اما غافل از آنکه همان بچه های لب شط به پا خاسته اند . همان داش مشتی ها و لوتیها و راننده های کامیون به پا خاستند که وجبی از خاک کشور را به دشمن ندهند . زمانی که رئیسان شما خود را در گوشه ای از ترس پنهان نموده بودند و بر اموالشان می افزودند .
آری ما جوانان به قول شما عشقی به وطن در قلب خود نمی یابیم . اما چطور تا به حال دوستان شما در رسانه ی به اصطلاح ملی سازهای سنتی این مرز و بوم ، فرهنگ و آیین کهن این خاک را در تاریکی سن پنهان می کرده اند و اصلا نباید بدانیم که فرهنگ و تمدنمان در کجا ریشه دوانیده . سرودهای ملی بزرگان موسیقی هم نقل زمان انتخابات و 22 بهمن است و در زمانهای دیگر از آن خبری نیست . تاریخمان هم تاریخ چشم بادامی ها شده . یانگوم و جومونگ و هان و ... کلا ما که تاریخی نداریم . و الخ . چطور تا به حال رنج لبنان و فلسطین مطرح بود نه بدبختی های مردم خودمان .
اگر خود را وطن دوست می دانید تا به حال اولین منشور حقوق بشر منسوب به آن پادشه فرزانه را خوانده اید ؟ چه شده است که امروز باید غبطه ی 2500 سال پیش را زیر زبانمان بچشیم ؟ آن ایران کجا و این ایران کجا ؟ آن ایران کجا که ناممان بر بلندای قله ی افتخار می درخشید ، به نام صلح ، به نام آزادی ، آبادی ، دوستی . این ایران کجا که برای قدرت خون ریخته می شود ؟ آن ایران کجا که با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا ، این ایران کجا که شمشیر و سر نیزه نه به روی دشمنان بلکه به روی مردم و دوستان خود می کشند .
آقای فیروزآبادی . ایران فقط در این 30 سال خلاصه نمی شود . ایران در زمانی که شما را بالای سر خود ببیند ، پرونده اش بسته نمی شود . ایران با تاریخی کهن سرشار از فراز و نشیب ها ، پیشرفتها و پسرفتها ، استبدادها و جنبشهای مردمی بوده است خواهد ماند و ما جوانان عاشق این آب و خاکیم که با آنکه خونمان را به زمین می ریزند ، برای آزادی اش ، برای فردای بهترش ، برای رسیدن به صلح و صفایش نمی نشینیم و به پا می خیزیم .
می دانم شاید تا به حال کتاب تاریخ نخوانده اید ، اما شما را ارجاع می دهم به عبرت گذشتگان . درس بگیرید از ظالمان . که روزی رسد شرممان آید از شما به عنوان ایرانی یاد کنیم . هنوز السلطنه ها و الدوله ها نامشان در کتابها پاک نشده است .

جمعه 16 مرداد 88

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

مسابقه تلفنی

شما بیننده مسابقه استنباطات از صدا و سیما هستید . شما بینندگان عزیز می توانید با شماره ای که هم اکنون همکاران من در مرکز پخش ، زیرنویس می کنند با ما تماس بگیرید و در مسابقه شرکت کنید . به 3 نفر از کسانی که بتوانند به سؤال مسابقه ی ما پاسخ صحیح بدهند ، به قید قرعه یک هشتم بهار آزادی جایزه می دهیم .
سؤال این بخش از برنامه : برداشت شما از این جمله ی جناب آقای احمدی نژاد که " دولت دهم نوید بخش خبرهای خوشی برای کشاورزان است . " چیست ؟
با ما باشید .
توجه شما را به پاسخ چند نفر از بینندگان جلب می کنیم :
1) بدبخت شدیم !!!
2) مرد این قدر بهت گفتم این زمین رو بفروش بریم شهر . سیگار بفروشی شرف داره تا اینقدر عرق بریزی سنار سه شِهی هم گیرمون نیاد . کی دیگه زمین رو می خره .
3) خدا خیرشان دهد ، ایشان عدالت را زنده کردند ، خدا سایه شان را از سر ما کم نکند ، ان شاءالله پاینده باشند . رحمت عالی مستدام . ( جایزه )
4) داداش دمت گرم ، می خواستم همین فردا برم یه زمین کشاورزی بخرم ، بزنم تو کار کشاورزی . خدا رو شکر زود فهمیدم . دستی دستی داشتم خودم رو می انداختم تو چاه . خدا عمرتون بده . نگفته بودین دار و ندارم رفته بود .
5) _ بابا می خوام توی دفترچه انتخاب رشته اول بزنم مهندسی کشاورزی .
_ تو غلط می کنی . خیلی بیجا کردی . مگه می خوای کاسه گدایی دستت بگیری بری این ور اون ور ، بیچاره !
6) دیدی بهت گفتم وضعمون خوب می شه . حالا هی تو بگو نه .
اصغر اون میوه های چینی رو بریز تو بازار ، اوضاع سکه است .
( اشتباه نشود ، این آقا از دولت نیست !!!! )
7) با سلام خدمت شما . واقعاً خیلی برنامه ی خوبی دارین . من و همسرم هر شب پای برنامه هاتون می نشینیم . فقط می خواستم بگم اگه میشه وقت برنامه رو بیشتر کنین . ممنون . خداحافظ . ( جایزه + جایزه ی افتخاری منتقد نمونه )
8) عمقزی : نه نه جون ، این آقاهه چی می گه ؟
_ هیچی عزیز جون ، 4 ساله داره همینو می گه . 4 سال دیگه هم روش .
9) ای داد ِ بیداد ! تازه می خواستیم محصولها رو بچینیم . حالا چی کار کنیم ، زن ؟ نمی شد یه ذره دیرتر می گفتی . آخر حرف نزنی کسی بهت چیزی میگه ؟
10) آقا این نوید و مژده اینا خیلی خوبه . یه عمره با این خیالها زندگی می کنیم . خوب حداقل خودشو نداریم با فکرش که می تونیم عشق کنیم که .
_______________________
با عرض پوزش باید عرض کنم که متاسفانه به علت اینکه 2 شرکت کننده بیشتر نتوانستند به پاسخ درست سؤال مسابقه اشاره کنند ، ما هم نمی توانیم به غیر از این دو نفر به شرکت کننده ی دیگری جایزه بدهیم . شب خوشی را برای شما آرزومندیم . تا دیداری دوباره ، بدرود .
دری وری
جمعه 2 مرداد 88

سید علی و شرکا !!!

کمپانی سید علی و شرکا با کارگزاری محمود ، تحت لیسانس چی توز ، پس از گذشت بیش از 20 سال حضور بی سابقه در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی ، حوزوی ، نظامی ، نفتی و ... مدال افتخاری دیگر را در کارنامه غرورآفرین خود به نظاره نشسته است .
موفقیت بزرگ کمپانی در مسابقاب قهرمانی کاپ 22 خرداد برگ زرینی است بر گواه کوشش و مجاهدتهای برادران معتقد و با ایمان ، که همواره و در تمامی شرایط آماده و باتوم به دست در خدمت امت شهید پرور ، فداکارانه به انتظار آینده های روشن نشسته اند و با شعار ما می توانیم ، به بالندگی و آزادگی کشور پا برهنه ها می اندیشند . آری ما اشک آور را بر سرانگشت تدبیر سوار نموده ایم و به سوی قله های افتخار جولان می دهیم .
حال پس از این مدت مدید با سابقه ای درخشان و با امید به آینده های زرین ، بر خود لازم دانستیم با ارایه ی تیزری از کار خود ، شادیمان را با شما ملت همیشه در صحنه تقسیم کنیم .
سید علی و شرکا تقدیم می کند :
کمپانی سید علی و شرکا برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و آرمانهای امام راحل همواره خدمات خود را گسترش می دهد .
رای بندی :
رای خود را به ما بسپارید . بهترین حافظان رای های شما .
چه چیزی شما را ناراحت کرده است ؟ آیا همیشه در زندگیتان مشکل انتخاب داشته اید ؟ از کودکی نمی توانستید فرق بین خوب و بد را تشخیص دهید ؟ تا به حال بر سر دوراهی مانده اید ؟
در مورد آینده چطور ؟ آیا برای سرنوشت خود اهمیت قائلید ؟ آیا تا به حال فکر کرده اید می توانید آینده بهتری را برای خود رقم بزنید ؟ آیا زندگی شما در گرو حرکات دولت می باشد ؟ از عملکرد رئیس جمهور در 4 سال آینده می ترسید ؟ آیا او را لایق و با کفایت نمی دانید ؟ در انتخاب رئیس جمهور شک دارید و ذهنتان را مشغول ساخته است ؟
دیگر نگران نباشید . ما برای شما رئیس جمهور مطلوب را انتخاب می کنیم .
تنها کافی است با مراجعه به نمایندگی های کمپانی در سراسر کشور ، قدم رنجه نموده و کاغذ باطله ای را به درون صندوقهای زینتی و پلمپ شده ما بیندازید و از آثار معجزه آسای عملکرد ما لذت ببرید . دیگر نگران بقیه کارها نباشید .
بدون نگاه کردن به رای های شما ، بدون باز کردن حتی یک صندوق .
رئیس جمهور 100% تضمینی با بیمه نامه 4 ساله .
فقط با یک رای آینده و سلامتی خود و خانواده تان را تامین کنید .
آمدن شما به پای صندوق نشان از محبوبیت ماست .
دقت شود رئیس جمهور بالا آمده پس گرفته نمی شود . درنتیجه بعد از رای گیری ، اعتراضی مبنی بر انتخاب رئیس جمهور دیگر مورد قبول واقع نمی شود . پس قبل از انتخاب خوب فکر کنید .
متفرقه :
آیا چربی های اضافه ناشی از ندویدن و فرار نکردن دور شکم شما را گرفته است ؟ آیا چند وقتی است کتک مفصلی نخورده اید و عضلاتتان شل شده است ؟
مدتی است از چشمانتان اشک نمی آید ؟ آیا عقده های نرفتن به زندان مثل خوره به جانتان افتاده است ؟ آیا نیاز به ارشاد و راهنمایی دارید و با تلاش خود رهنمون به بهشت برین نمی شوید ؟ دلتان برای اعتراف پیش پدر روحانی تنگ شده است ؟
برای شما هم برنامه ویژه ای داریم . متخصاصان ما برای این مشکل هم راه حل مناسبی ارایه می دهند .
تنها کافیست در هر مکانی که می خواهید و دوست دارید ، با دست بند سبز یا هر چیز سبز و کلاً یه ذره سبز به بیرون آیید . اگر کمی هم با شعار مخلوط شود بسی در فرآیند کاری ما تاثیر مثبتی خواهد گذاشت . باقی کار را به ما بسپارید .
ما در تمام اماکن منتظر شما هستیم . در همه جا می توانید ما را ببینید . در میادین ، پارک ، خیابان ، اتوبان ، کوچه پس کوچه ، پشت بام ، نماز جمعه ، همه جا .
این یک فرصت استثنایی است . از همین امروز شروع کنید . فردا دیر است .
بدون پرداخت حتی یک ریال ، دستمزد ما رضایت شما و نفت سر سفره تان می باشد . با ما همراه شوید .
آدرس :
دفتر مرکزی : بیت رهبری
شعبه شماره 1 : شورای نگهبان
شعبه شماره 2 : میدان فاطمی ، وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران .
( آماده برای اهدای شعبه می باشیم )

صادر کننده نمونه انقلاب در سالهای متمادی

دری وری
5شنبه 1مرداد 88