۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

آقای فیروزآبادی تازه وطن پرست شدید ؟

آقای فیروزآبادی به تازگی پس از تحقیق و تفحص پی بردند که اتفاقات اخیر ناشی از نداشتن حس وطن پرستی در بین جوانان بوده است .
اما آقای فیروزآبادی ، از چه زمانی تا به حال استیفای حق و اعتراض به ظلم و ستم مصداق وطن فروشی و عدم حب میهن پیدا کرده است ؟ اگر این جوانان معنی خاک و وطن را نمی فهمیدند برای انتخابات به آرزوی تغییر و تحول ، به آرزوی آفرینش بهاری سبز بر این مملکت خزان دیده ، به آرزوی زدودن غبار از تن خسته و رنجور این خاک اینچنین به پای صندوق می آمدند ؟ که شما آن را پیراهن عثمان کنید و بر کوس محبوبیت خود بکوبید .
آقای فیروزآبادی ، ما بچه های نسلی هستیم که با دستهای خالی به آغوش سلاحهای سرد و گرم دژخیمان رفته و با فدای گوشت و پوست و استخوان خود ، نگذاشته اند یک وجب از خاک ایران زمین به تاراج برود و بیگانه ای بر این ناموس گرانبها سلطه یابد . آری ما فرزندان آن نسلیم ، از کرات دیگر نیامده ایم .
پدران و برادران ما شهید نشده اند که استبداد سایه بر سر این خاک بیفکند ، اجداد ما خون نداده اند که شما بار دیگر برای این مردم سرلشگر زاهدی شوید و مصدق را به پایین بیاورید و برایشان تعیین تکلیف کنید . جان در کف ننهاده اند که در بندشان کنید و به دادگاه بیاورید که براندازید ، جاسوسید ، خود فروخته اید . آری به زعم شما اینان خود فروخته اند . لابد زمانی خود را فروخته اند که به خیابانها ریختند و شکوه انقلابی چون 57 را به جهانیان نمایاندند و حال حکومت مدنظرشان و آرمانهایشان را غبضه در دستان شما و دارودسته ی بالادستتان ، که نمی دانم در زمان انقلاب و جنگ خبری از اینان نبود ، به نظاره نشسته اند . زمانی خود را فروخته اند که در زندانهای پهلوی زجرها کشیدند و حال زیر سیلی های متصدیان بازداشتگاههای امثال شما دندان بر جگر می گذارند .
گویند جواب ابلهان خاموشی است ، اما سکوت نمی توان کرد زمانی که به هویت و حیثیتمان توهین می شود . سکوت نمی توان کرد زمانی که به ما جوانان انگ نبود علاقه به میهن می زنند . سکوت نمی توان کرد زمانی که ما دانشجویان که در همه لحظات تاریخی این کشور سودای احیای آرمان و استیلای پرچم سه رنگ ایران و پیشرفت روزافزون این خاک در سر خود می پرورانده اند و تا ابد خواهند داشت را ناآگاه و فریب خوردگان بخوانند .
این قضیه به امروز منتهی نمی شود و سر دراز دارد . سالهاست دانشجویان منتقد به ضد انقلاب و اسلام متهم می شویم و مهرورزی دولت محبوبتان ستاره و محرومیت از تحصیل است .
خیر جناب آقای فیروزآبادی . جناب آقای زاهدی ، که دانشجویان را فریب خورده در جریانات اخیر می دانید ، و کسانی که به این جسارت رسیده اید که به جوانان این مرز و بوم توهین می کنید . شمایید آن وطن فروشان . شمایید آن ناآگاهان و فریب خوردگان که به روی پیر و جوان ، زن و مرد آتش می گشایید به جرم آزادی ، به جرم احقاق حق ، به جرم آفریدن زیبایی ها . شمایید آنها که خاک وطن را بار دیگر به خون آغشته کردید . آفرین بر شما ، آفرین بر غیرتتان که اجازه دادید این جوانان دانه دانه ، مانند برگ درختان بر روی زمین بیفتند و بعد مظلوم نمایی کرده و بگویید اصلا تفنگ و فشنگمان کجا بود .
آقای فیروزآبادی . شما از وطن پرستی چه می دانید که حال داد سخن ربوده اید و به جوانان می تازید ؟
جوانانی که ذره ذره وجودشان را برای آبادانی این خاک می دهند ، قبل از ورود به دنیای کثیفتان این امید در ذهنشان شاخ و برگ دارد اما بعد از مدتی آرزوی ایران آباد را در جای جای دفترچه ی خاطرات خود می یابند . خوب می دانید از چه سخن می گویم . مثل اینکه یادتان رفته است جوانان بی آلایشی که با عشق به میهن گام در عرصه ی پیشرفت ایران نهاده اند ، با سد رانت خوارانی چون شما و امثال محصولی و ... در سپاه با بسیجیانی که امروز به بلندگوی جناح خاصی بدل شده اند و متاسفانه ذکرگویان با چماق بر سر نوامیس ملت بکوبند نه با آنان که در جنگ رشادتها ورزیده اند ، مواجه شده اند که مناقصه ها را به نفع خود تمام کردید و با دلالیها و قاچاقها با کلاه شرعی بر شکم خود که توان راه رفتن و نشستن را از شما گرفته است ، سانت به سانت افزودید و قطره قطره شیره ی این جوانان را کشیدید که یادشان باشد در این اوضاع وانفسا کلاه خود را بچسبند .
ولی خوب جواب شما را در پشت غم و غصه و بغضهایشان می دهند که ایران تنها دلیل وجود بدنشان است . دوباره می سازمت وطن ورد زبانشان شده . ای ایران را هر بار رساتر از قبل فریاد می کنند . نمی شنوید ؟
من یک ایرانیم . ایرانی از تبار رستم که جان بر کف لحظه لحظه عمر خود را از بدو تولد پاسدار نام ایران و ایرانی می یابد . از نسل آرشم که جان ناقابل در مقابل میهن را بر تیر سوار نمود که ایران ، زرین و درخشان در کتیبه ی هستی پاینده بماند . از نوادگان کورشم که نمی توانست ضعف کشور را بیند . خون کاوه و فریدون در رگهایم جریان دارد که راضی به پذیرش ظلم و ستم نمی شود . از نسل ستارخان ، باقرخان ، میرزا کوچک خان و مصدق و ... هایم که همواره فریاد بر می آورند
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دست دشمن دهیم
چندی پیش شخصی به من گفت آیا فکر می کنی با این اوضاع پیش آمده آخرتی هم در کار باشد ؟ آیا خدایی هست تا ما را ببیند و داد ما را بستاند ؟
از آن افرادی بود که با تحجرتان او را از دین و خدا بیزار کردید . حق هم دارد . وقتی خونریزی ، کشت و کشتار ، کتک زدن مردم ، تقلب در رایشان ، دروغ ، فریب ، ریا ، تزویر ، مال مردم خوری و هزار منکری که به انسانیت برمی گردد که در شما یافت نمی شود ، را به نام اسلام دیده است چه پیش زمینه ی ذهنی برای او می ماند . شاید باید من هم به عنوان یک بچه مسلمان شرم کنم که بگویم متدینم ، بگویم مسلمانم ، بگویم نماز می خوانم و به روز جزا اعتقاد دارم . اما من افتخار می کنم که مسلمانم . مسلمان دین محمدی هستم که خدا را در آن زمان غارت و خونریزی با صفات بخشنده و مهربان می خواند . من خاک پای آن علی را می بوسم که خواستار عفو قاتل خود شد . گفت وای بر شما که بر بی عدالتی سکوت می کنید . من مخلص آن حسینی هستم که برای تکریم حقوق انسان ، ظلم ستیزی ، مبارزه با تحجر و بدعت و امر به معروف و نهی از منکر پیکر نازنینش را به دست سفاکان می دهد . من معتقد به امام زمانی هستم که روزی می آید و محبت را نهادینه می کند .
جناب آقای فیروزآبادی . مثل اینکه تازه این حدیث پیامبر به یادتان افتاده است . تا به حال که حرفی از وطن و کشور و تمدن و فرهنگ این مرز و بوم در میان نبود . تا به حال جان دادن برای میهن ارج و قربی نداشت . تا به حال مردم برای این حکومت به اصطلاح اسلامی پا در رکاب مرگ سالها جنگ با عراق گذاشته بودند و جان نثار می کردند .
در فیلمهای هم فکران شما آن لوتیهای قدیمی بسان بی غیرتانی نمایش داده می شوند که تازه بعد از ارشاد حزب اللهی و ریش و یقه بسته ها می فهمند که کشوری دارند . اما غافل از آنکه همان بچه های لب شط به پا خاسته اند . همان داش مشتی ها و لوتیها و راننده های کامیون به پا خاستند که وجبی از خاک کشور را به دشمن ندهند . زمانی که رئیسان شما خود را در گوشه ای از ترس پنهان نموده بودند و بر اموالشان می افزودند .
آری ما جوانان به قول شما عشقی به وطن در قلب خود نمی یابیم . اما چطور تا به حال دوستان شما در رسانه ی به اصطلاح ملی سازهای سنتی این مرز و بوم ، فرهنگ و آیین کهن این خاک را در تاریکی سن پنهان می کرده اند و اصلا نباید بدانیم که فرهنگ و تمدنمان در کجا ریشه دوانیده . سرودهای ملی بزرگان موسیقی هم نقل زمان انتخابات و 22 بهمن است و در زمانهای دیگر از آن خبری نیست . تاریخمان هم تاریخ چشم بادامی ها شده . یانگوم و جومونگ و هان و ... کلا ما که تاریخی نداریم . و الخ . چطور تا به حال رنج لبنان و فلسطین مطرح بود نه بدبختی های مردم خودمان .
اگر خود را وطن دوست می دانید تا به حال اولین منشور حقوق بشر منسوب به آن پادشه فرزانه را خوانده اید ؟ چه شده است که امروز باید غبطه ی 2500 سال پیش را زیر زبانمان بچشیم ؟ آن ایران کجا و این ایران کجا ؟ آن ایران کجا که ناممان بر بلندای قله ی افتخار می درخشید ، به نام صلح ، به نام آزادی ، آبادی ، دوستی . این ایران کجا که برای قدرت خون ریخته می شود ؟ آن ایران کجا که با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا ، این ایران کجا که شمشیر و سر نیزه نه به روی دشمنان بلکه به روی مردم و دوستان خود می کشند .
آقای فیروزآبادی . ایران فقط در این 30 سال خلاصه نمی شود . ایران در زمانی که شما را بالای سر خود ببیند ، پرونده اش بسته نمی شود . ایران با تاریخی کهن سرشار از فراز و نشیب ها ، پیشرفتها و پسرفتها ، استبدادها و جنبشهای مردمی بوده است خواهد ماند و ما جوانان عاشق این آب و خاکیم که با آنکه خونمان را به زمین می ریزند ، برای آزادی اش ، برای فردای بهترش ، برای رسیدن به صلح و صفایش نمی نشینیم و به پا می خیزیم .
می دانم شاید تا به حال کتاب تاریخ نخوانده اید ، اما شما را ارجاع می دهم به عبرت گذشتگان . درس بگیرید از ظالمان . که روزی رسد شرممان آید از شما به عنوان ایرانی یاد کنیم . هنوز السلطنه ها و الدوله ها نامشان در کتابها پاک نشده است .

جمعه 16 مرداد 88

۱ نظر:

محسن گفت...

با سلام و درود
منم شما رو مي لينكم ...
ولي همين اسم غمباد خوبه يا يه چيزه ديگه بذارم ... خلاصه منم همينو مي ذارم ... تا بماند كه شما خبر تاييد و تعويضشو بدين
ممنون ...
بدرود تا درود